خب خیلی دوسش دارم
نمیتونم راحت ازش بگذرم
قلبم درگیرشه
ولی نمیتونم اینجا هم ب راحتی همه چیو بزارم و برم
چقد سخته چقد بعضی وقت میخام گریه کنم
باید شرایطمو درک کنه باید بهم حق بده ک دلم اینجا گیر باشه
من تحمل ندارم ناراحتی هرکدوم از دوطرفو ببینم
تازه خودمم تنها ک نیستم
خدایا این چ کاری بود اخه
چرا این کارو با من کردی
یه جوری منو گیر انداختی
ک نه دل رفتن دارم نه دل موندن
اگه حتی یکم بد ازش دیده بودم
همه چیو راحت رها میکردم و میرفتم
اما بدی ای ازش ندیدم
بعضی وقت عمیق ک بهش فک میکنم
میزنم زیر گریه و میگم گور پدر دل من
مردشور هرچی احساسه
چقد گریه کردم تا نوشتم تموم شد
خیلی خوبه ک تونستم جاهای مختلفو ببینم
دیدم به دنیا عوض شده به همه چی و همه کس
یکم شجاع شدم دیگه نگران حرف بقیه نیستم
الان خودمم ،خیلی بده ک
با آدمای نفهم دم خور بشی خیلی بده ک
چشم بسته با تمام قدرت هولت بدن به عقب و با خشونت
سرت داد بزنن ک داری اشتباه میری که باید همون
راهی ک ما میگیم درسته بری
دلم براشون میسوزه
الان متوجه شدن ک یه آدم مستقلِ با قدرت شدم
درسته ازشون ناراحتم ولی ممنون ک وقتی میخاستمشون
رهام کردن و پشت کردن بهم
چون اون موقع بود ک متوجه شدم فقط خودم میتونم
ب خودم کمک کنم و آدمای بدرد نخور رو از اطرافم حذف کن
الان با همون قیافه حق به جانب دارن میگن برگرد تا دیر نشده
ولی نمیدونن ک دیگه پاکشون کردم و دیگه هیچوقت روشون
حساب نمیکنم از خدا میخام ک با همین فرمونی ک دارم میرم
کمکم کنه ک توی دره نیوفتم
پیرزن همسایه منو خیلی دوس داره
دیروز ک اومد حالمو بپرسه و متوجه شد
کیک خونگی دوس دارم گفت برات درست میکنم
و امروز برام آورد خیلی ذوق کردم
کلی دارو محلی هم برام درست کرده بود که یعنی
قوت بگیرم
نشستم رو تختم و هی کیک گاز میزدم
و هی اشک میریختم
خیلی وقت بود یه محبت اینجوری میخاستم
بعضی وقت حتی شده با چیزای کوچیک ،
همدیگه رو خوشحال کنیم
جای دوری نمیره
از غصه سنگدلی آدمای اطرافم ک جواب مهر و محبت رو با
بی محلی میدن دلم پر بود ک پیرزن مهربونمون
برام یه ظرفِ محبت آورد ….بنظرم خوشمزه ترین کیکی بوده
که توی این چندسال اخیر خوردم
جناب دکتر یه تمرین داده انجام بدم
و گفته تا انجام ندادی نوبت بعدی مشاورتو نگیر
ایقد کلافه شدم و هرکاری میکنم نمیتونم تمرینا رو انجام بدم
چرا اخه باید ب گذشته فکر کنم
گذشته ای ک تمام تلاشمو کردم ک فراموشش کنم
بعضی وقت با دکتر توی ذهنم دعوا میکنم
یه ماهه نخوابیدم وقتی هم میخوابم خواب عجب طور میبینم
توی این یه ماه 6تا کتاب تموم کردم
ب دکتر پیام دادم که نمیشه از خیرش بگذری میگه نه
بعدشم با خنده گفت تا الان چندتا کتاب تموم کردی ؟
قشنگ میخاستم فکشو بیارم پایین
درسته خیلی آشفته هستم
ولی بازم حالم از قبل خیلی بهتره
درسته ازش خیلی دلگیرم اما دلم نمیخاد
حال دلش بد باشه
البته باور نمیکنم ک میگه خوب نیستم خخخ
تجربه ثابت کرده یه روده صاف تو شکمش نیست
مگه روده صاف هم داریم؟
ولی من اون نیستم قلبم تحمل ناراحتی حتی دشمنمو نداره
ولی خوشحالم ک احساساتم جلیقه دار شده
ببخش ک نمیتونم ببخشمت
بخشش باید از قلب باشه وگرنه ک فایده نداره
تمام تلاشمو میکنم ک فراموش کنم و ببخشم
نه بخاطر تو ،بخاطر خودم
چون آرامشم نقص داره
درسته نمیبخشمت ولی برات دعای بد نمیکنم
اتفاقا دلم میخاد زندگی قشنگی داشته باشی
شاید خودمو راضی کردم که گندی ک زدی به وجودمو
بهت بگم حداقل میدونی وضعت چقد بده
و دست و پا نمیزنی برا بخشش
دوماهه خواب نرفتم زیر چشمم گود شده
هرچی هم کرم میزنم نمیپوشونش
نمیبخشمت ولی بدت هم نمیخام
فقط بخاطر اینکه یه روز …