لوبیا

لوبیا

اینجا وبلاگ خانم لوبیا است خوش آمدید
لوبیا

لوبیا

اینجا وبلاگ خانم لوبیا است خوش آمدید

مارمولک(خط تیره)کباب ترکی

دلم میخاد به مارمولک توی حیاط بگم 

برو یه جای دیگه اخه توی ذهنم 

همش نقشه قتلتو میکشم 

بعد خودمو جای مارمولکه میذارم که یهو رفتم 

به جونش افتادم  و میخام ناکارش کنم استرس میگیرم 

اخه خیلی وقته توی حیاطمون میپلکه 

دیگه نون و نمک ما رو خورده 

یه بار هم همین چند وقت پیش گرمش شده بود 

اومده بود توی خونه خلاصه دلم براش میسوزه 

حالا اینا رو ولش 

همسایه بابای مریضش فوت کرد 

چون خانومه خیلی عزیز بود 

رفتم به پیرزن همسایه گفتم 

میاید بریم خونه این همسایه

پیرزنه هم رفیقشو خبر کرد رفتیم خونشون 

من بار اولم بود که میرفتم جای اینجوری 

ان شاالله دیگه هم لازم نشه که برم 

خب بعدش که از در خونه همسایه اومدم بیرون 

گفتم اخ چه غلطی کردم بعد همسایه 

برا تشکر یه روزی حتما میاد خونمون

 اون پیرزنه و رفیقش هم 

احساس نزدیکِ همسایگی بهشون 

دست میده و قراره بعدا مزاحم بشن 

خدایا خودت یه کمکی کن 

اومدم کار خیر کنم حالا تو فکر کباب شدنشم 

اونم از نوع ترکی

احساس میکنم دوباره دارم به زندگی برمیگردم

اون بالا که مارمولک رو کنار کباب ترکی نوشتم 


باعث شده  دیگه نتونم تا مدتی کباب ترکی بخورم 


و این داستان ادامه داره

سفارشو فرستادم خارج از کشور

 اطرافیام هرکی فهمید یه انگی رو من گذاشت 

نمیخام یه جوری بشه که بعدها 

همشون بهم پوزخند بزنن خدایا تو خودت اون بالا 

داری میبینی پس کمکم کن تمام تلاشمو میکنم 

همونی که میخام باشم لطفا کمکم کن …

میدونم همیشه دنبال هیجانم و میدونم همیشه

دنبال اتفاقای جدیدم و ذوق دارم برای خاص بودن 

خاص بودن نه به هر قیمتی 

لطفا کمکم کن 

لطفا ارامشمو بهم برگردون 

لطفا هنوز مراقبم باش 

من همیشه لازمت دارم 



تخم خور=تخم مُرخ

دوتا تخم مرغ ابپز گذاشتم جلوش برای شام  داشت میخورد و حرف میزد و منم داشتم روی سینک ظرفشویی رو تمیز میکردم  با هیجان اومد طرفم و گفت واااای مادر ببین تونستم بگمش وااای واااای گفتم چیو؟گفت تخمِ تخمِ مُرخ ببین درست گفتم و باز هم با دقت گفتش قبلا میگفت تخم خور …گفتم واااای و بغلش کردم و بوسیدمش و هی بوسیدمش و هی بوسیدمش محکم بغلم گرفته بود و هی میگفت تخم مرخ …خیلی بوسش کردم  و از هیجانش لذت بردم 


#بماند به یادگار از دختر قشنگم #

مادر کافی

چند ماهی هست که به خود دوست داشتنیم رسیدم 

خدا رو شکر میکنم  که منو دید اقا امام رضا  ما ارادت داریم 

ممنون وقتی ک از مادر بودنم خسته شدم  هدیه روز مادر تو حرمت 

بهم دادی خیلی گریه کردم خیلی خوشحالم که نظر کردی بهم الهی قربون بزرگیت ممنون ک هوامو داری ممنون ک کمک کردی ک مادر خوبی  بشم ممنونم

دختر نازم

بچه به لقمه میگه لمقه

به گل زینب میگه گل زک

به عروسک میگه عسورک

به صندلی میگه نصتلی

به سنگ میگه نسک

کلا همه چیو وارونه میگه 

جلو رو میگه عقب

زیادو میگه کم

مثلا میگه مادر ببین چقد چاییم کمه الان میریزه 

چقد ک دوستش دارم خدا حفظش کنه برام 

تمام وجودمه ...

داداشش میگفت توتو بزن توتو بزن تتام سوخت 

خدایا چقد دوستشون دارم 

ممنون بابت این زندگی قشنگ ک بهم دادی 

الحمدالله