دوتا تخم مرغ ابپز گذاشتم جلوش برای شام داشت میخورد و حرف میزد و منم داشتم روی سینک ظرفشویی رو تمیز میکردم با هیجان اومد طرفم و گفت واااای مادر ببین تونستم بگمش وااای واااای گفتم چیو؟گفت تخمِ تخمِ مُرخ ببین درست گفتم و باز هم با دقت گفتش قبلا میگفت تخم خور …گفتم واااای و بغلش کردم و بوسیدمش و هی بوسیدمش و هی بوسیدمش محکم بغلم گرفته بود و هی میگفت تخم مرخ …خیلی بوسش کردم و از هیجانش لذت بردم
#بماند به یادگار از دختر قشنگم #